آن مرد امد
آن مرد امد بدون اسب و با سیگار ته کشیده ای در دست آن مرد آمد بدون انار و نان ُبا دست های خالی آن مرد آمد با شانه های افتاده بر زمین در نگاهش انگار اندوهی جاودانه نهفته بود اندوهی که سخت شانه هایش را سنگینی میکرد فکرش انگار پر از خالی بود و هر ثانیه از خالی لبریز تر ان مرد به مرگ احساسش در یک روز گرم مرداد می اندیشید به احساسی که قربانی دروغ های بی انتها بود آن مرد از انتهای خیابان گذشت در حالی که هنوز ذهنش پر از خالی بود اما سیگار نویی در دست داشت و به دروغ هایی که باید بگوید می اندیشید نظرات شما عزیزان: نام : آدرس ایمیل: وب سایت/بلاگ : متن پیام: نظر خصوصی کد را وارد نمایید: عکس شما آپلود عکس دلخواه:
بدون اسب و با سیگار ته کشیده ای در دست
آن مرد آمد
بدون انار و نان ُبا دست های خالی
آن مرد آمد با شانه های افتاده بر زمین
در نگاهش انگار اندوهی جاودانه نهفته بود
اندوهی که سخت شانه هایش را سنگینی میکرد
فکرش انگار پر از خالی بود و هر ثانیه از خالی لبریز تر
ان مرد به مرگ احساسش در یک روز گرم مرداد می اندیشید
به احساسی که قربانی دروغ های بی انتها بود
آن مرد از انتهای خیابان گذشت
در حالی که هنوز ذهنش پر از خالی بود
اما
سیگار نویی در دست داشت
و به دروغ هایی که باید بگوید می اندیشید
نظرات شما عزیزان:
کد را وارد نمایید:
عکس شما
+نوشته شده در برچسب:, ساعتتوسط donya | |
به وبلاگ من خوش آمدید
ساعت رومیزی ایینه ای رقص نور لیزری موزیک
پچ پچ نجواي دلمl حرفهاي دلم داستان كوتاه نعمت الله آغاسي حرفهاي در گوشي فائقه آتشین(گوگوش) معصومه دده بال(هايده) افتخار دده بال(مهستي)
فال حافظ
قالب های نازترین
جوک و اس ام اس
جدید ترین سایت عکس
زیباترین سایت ایرانی
نازترین عکسهای ایرانی
بهترین سرویس وبلاگ دهی
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 64 بازدید دیروز : 1 بازدید هفته : 65 بازدید ماه : 64 بازدید کل : 16863 تعداد مطالب : 473 تعداد نظرات : 4 تعداد آنلاین : 1